بدون عنوان
سلااااااااام عزيزكم
اين يه هفته اي كه گذشت ، يعني از هشتم تا چهاردهم شهريور رو رفتيم مسافرت ، من و باباجون با خانواده من.
رفتيم شمال كه خيلي خيلي خوش گذشت و بعد از اون رفتيم قم و تهران خونه عمو حسين ، الحمدلله حضرت معصومه هم طلبيد كه توي دهه كرامت به پابوسش بريم ، گرچه مدت زمان زيارت كم بود ولي خيلي خوب بود ، دعاگوي همه بوديم . واسه شما هم چند تا سوغاتي خريديم و با بابايي و بقيه كلي ذوق كرديم .
اما خبر جديد اينكه توي همين يك هفته يعني هفته هفدهم بارداري و آخرين هفته ماه چهار ، من تكون خوردناي شما رو براي اولين بار حس كردم ، قربون اون دست و پاي كوچولوت برم
امروز كه دارم اين خاطراتو مينويسم يعني ٩٣/٦/١٦ قراره بعداز ظهر برم سونوگرافي سلامت و تعيين جنسيت
واااااي كه نميدوني چه حالي دارم ، دل تو دلم نيست ، اميدوارم توي اين روز عزيز بحق مولود اين روز ، ( امام رضا ع ) خدا به همه و به ما بچه هاي سالم و صالح بده
آميييييييين
شب ميام خبراي خوب و جديد رو ميذارم ايشالا
بوس به لپاي كوچولوت